دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد...
از اشک پرسیدم چرا اومدی؟
گفت: آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست.
کاشکی دوستیها مثل رابطهّ دست و چشم بود
وقتی دست آسیب می بینه چشم اشک می ریزه
و وقتی چشم اشک می ریزه دست اشکا رو پاک می کنه
آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمی ره
اما تو یادت میره که چیزی و که امروز داری آرزوی دیروزت بود!
فراموش کن چیزی رو که نمی تونی بدست بیاری
و بدست بیار چیزی رو که نمی تونی فراموش کنی!