عشق واقعی

عشق واقعی

عشق واقعی

عشق واقعی

نفرین من

 

خیلی ها نفرین میکنن ...

    

  تلافی میکنن...

                             اما نه ...

        نفرین من: ...

 

الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ...

     

    تلافی من: ...

 

میرم تا به اون برسی وسر راهت نباشم ...

                

              راستی ...

قد من دوست داره ...؟

چشم تو

 

نمی دونی وقتی چشمات پر خوابه

به چه رنگه به چه حاله

مثل یک جام شرابه

 

نمی دونی چه عمیقه چه سخنگو

مثل اشعار مسیحایی حافظ

یه کتابه

 

نمی دونی که چه رنگه چه قشنگه

رنگ آفتاب بهاره مثل یک جام بلوره

شایدم چشمه ی نوره

زر نابه

 

نمی دونی که دل من

توی اون چشمای شوخت

روی این برکه آروم

یه حبابه

 

نمی دونی و به جز من دگری هم نمی دونه

که یه دنیا توی اون چشم سیاهه

 

هر کی گفته هر کی میگه همه حرفه تو رو می خواد بفریبه

جز دل من که پر از عشق و جنونه حرف اون چشم سیاهو

دل دیگه نمی دونه                چشم دیگه نمی خونه

اینبار تو باش ...

اینبار تو باش ...

امشب دلم میخواهد به کسی بگویم'' دوستت دارم.''تو نهراس و آنکس باش.بگذار با هر آنچه در توان دارم همین امشب به تو ثابت کنم که دوستت دارم.بگذار برایت نقش آن دلباخته ای را بازی کنم که لحظه ای دور از محبوب خویش زندگی را نمیتواند.بگذار همچون معشوقی که برای وصال معشوقش جان میدهد برایت جان دهم.بگذار همین امشب پیش پایت زانو بزنم و تو را ستایش کنم.بگذار در تاریکی به تو لبخند بزنم.نگذار زمان از دستم برود و تو را درنیابم.میخواهم بیندیشی که همین امشب غیر از من کسی دیوانه تو نیست هرچند که جاهلانه فکری باشد.کمی بیشتر با من و همین امشب بگذار خیال کنم که جز تو کسی نیست.همین یک امشب را بگذار نقش بازی کنم.نقش حقیقت را.همان که دور از تو بارها روبه روی آینه تمرین کرده ام.
ای آخرین ! آینه ام اینبار تو باش .