دلم گرفت از اسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه هی روزگار لعنتی تلخ بهت هرچی بگن من به زمین و اسمون دست رفاقت نمی دم دست رفاقت نمی دم امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم تو مستی و بی خبری اسیر می خونه بشم امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد بزنم تو شهر این غریبه ها دردمو فریاد بزنم از این همه در به دری تو قلب من قیامته چه فایده داره زندگی این انتهای طاقت از این همه دربه دری دلم رسیده جون من به داد من نمیرسه خدای اسمون
من
وبلاگ پر از احساسی دارید