-
ای همه ی........
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 17:14
’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’ ای همه ی وجود من ’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’’ خانه خراب تو شدم به سوی من روانه شو سجده به عشقت می زنم منجی جاودانه شو ای کوه پر غرور من سنگ صبور تو منم ای لحظه ساز عاشقی عاشق با تو بودنم روشنترین ستاره ام می خواهمت میخواهمت تو ماندگاری در دلم می دانمت میدانمت ای همه ی وجود من نبود تو نبود...
-
بی تو...
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1387 14:06
امشب در خلوت تنهاییم آهسته بی تو گریستم کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو برساند... تا بدانی که بی تو چه میکشم! کاش قاصدک به تو میگفت که در غیاب تو رودی از اشک به راه انداخته ام... و کاش پرندهی سوخته بال عاشق از جانب من به تو این پیغام را میرساند که: امید و آرزوهایم بی تو آهسته آهسته در حال فروریختن است...
-
چنان
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1387 14:04
چنان مشتاقم به تو چنان اسیرت شدم چنان مریضت شدم چنان همه چیزم شدی چنان حضورت رو حس می کنم چنان خاطرت تنگ در برم گرفته چنان مستم کرده خاطره ات چنان پرم از عشقت چنان محو تماشاتم که دیگه منی نمونده همه تو شدی... لحظه هام رو پر کن که همه وجودم از عطش خواستنت داره می سوزه ساکت رد نشو. من به دنبال خبری یا خطی از تو بی تاب...
-
اگه
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 10:14
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نمی دم که می خندونمت ولی می تونم باهات گریه کنم اگه یه روز نخواستی به حرفای کسی گوش کنی بهم بگو .... قول می دم که خیلی ساکت باشم اگه یه روز خواستی در بری حتما خبرم کن قول نمی دم که ازت بخوام بمونی اما می تونم باهات بدوم اگه یه روز سراغم رو گرفتی و خبری ازم نشد سری بهم بزن احتمالا...
-
رویای شبانه
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 10:10
بین رویای شبانه جستجویت می کنم نرگس عشق منی هر لحظه بویت می کنم من تمام غصه ها را قربانی یک تار مویت می کنم
-
دلم کرفت از آسمون
سهشنبه 1 بهمنماه سال 1387 20:44
دلم گرفت از اسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه هی روزگار لعنتی تلخ بهت هرچی بگن من به زمین و اسمون دست رفاقت نمی دم دست رفاقت نمی دم امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم تو مستی و بی خبری اسیر می خونه بشم امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد بزنم تو شهر این غریبه ها دردمو فریاد بزنم...
-
شبی سرد
سهشنبه 1 بهمنماه سال 1387 20:43
شبی سرد است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته نیرنگی است و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند زمن آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها سازد پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر،سحر نزدیک است هر دم این بانگ بر آرم از دل وای این...
-
زندگی
سهشنبه 1 بهمنماه سال 1387 20:41
زندگی چون قفسی است قفسی تنگ پر از تنهایی و چه خوب است لحظه ی غفلت آن زندانبان بعد از آن هم پرواز...
-
عشق یعنی
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 12:34
عشق یعنی پرزدن بی بال وپر دیده را دریا نمودن تا سحر عشق یعنی گفتگو با کربلا سر کشیدن باده از جام بلا عشق یعنی دیده برخنجرزدن مثل طوطی درقفس پرپرزدن عشق یعنی گم شدن در جام می راز دل بی پرده بشنیدن زنی عشق یعنی خاک پای خاکیان می زدن در حلقه ی افلاکیان عشق یعنی مثل یک گل وا شدن فــارغ از بی تابی دنیـــا شـدن عشق یعنی شب...
-
رسم زندگی
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 12:25
زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ٬ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست٬ که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد زندگی" مجذور " آئینه است زندگی گل به"توان " ابدیت٬ زندگی " ضرب " زمین در...
-
همه وجودم
شنبه 18 آبانماه سال 1387 14:52
دل به چشمای تو بستم تو شدی همه وجودم عشق تو باور من شد با تموم تا رو پودم هر کی اومد سر راهم چشما مو بستم ندیدم دست تو تو دست من بود تو رو با دلم خریدم برای نفس کشیدن عشق تو طنین من بود بودن تا پیش چشمام خواب و رویای شبم بود من همه ترانه هامو واسه چشم تو نوشتم ندونستم تو دروغی وای چه تلخ سرنوشتم من بدون تو میمردم اما...
-
اشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
شنبه 18 آبانماه سال 1387 14:51
دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد... از اشک پرسیدم چرا اومدی؟ گفت: آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست. کاشکی دوستیها مثل رابطهّ دست و چشم بود وقتی دست آسیب می بینه چشم اشک می ریزه و وقتی چشم اشک می ریزه دست اشکا رو پاک می کنه آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمی ره...
-
هــــــــــــرگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز
شنبه 18 آبانماه سال 1387 14:47
هرگز به کسی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری... هرگز به کسی محبت نکن وقتی قصد شکستن قلبش را داری... هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری
-
مدل مثلثی عشق
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 16:49
هشت حالتی که عشق میتواند رخ دهد: صمیمیت (Intimacy) شور / شهوت (Passion) تعهد (Commitment) بیعشقی (NonLove) مهر و دوستی (Liking or Friendship) X سودایی (Infatuation) X عشق توخالی (Empty Love) X رومانتیک (Romantic) X X مشفقانه ( Companionate love ) X X سطحی و کورکورانه ( Fatuous love ) X X کامل ( Consummate love ) X X...
-
عشق یعنی ...
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 16:47
-
نفرین من
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 16:46
خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من: ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من: ... میرم تا به اون برسی وسر راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...؟
-
چشم تو
یکشنبه 12 آبانماه سال 1387 16:42
نمی دونی وقتی چشمات پر خوابه به چه رنگه به چه حاله مثل یک جام شرابه نمی دونی چه عمیقه چه سخنگو مثل اشعار مسیحایی حافظ یه کتابه نمی دونی که چه رنگه چه قشنگه رنگ آفتاب بهاره مثل یک جام بلوره شایدم چشمه ی نوره زر نابه نمی دونی که دل من توی اون چشمای شوخت روی این برکه آروم یه حبابه نمی دونی و به جز من دگری هم نمی دونه که...
-
اینبار تو باش ...
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 12:50
اینبار تو باش ... امشب دلم میخواهد به کسی بگویم'' دوستت دارم.''تو نهراس و آنکس باش.بگذار با هر آنچه در توان دارم همین امشب به تو ثابت کنم که دوستت دارم.بگذار برایت نقش آن دلباخته ای را بازی کنم که لحظه ای دور از محبوب خویش زندگی را نمیتواند.بگذار همچون معشوقی که برای وصال معشوقش جان میدهد برایت جان دهم.بگذار همین امشب...
-
قلب .........
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 12:48
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش می گفت: می دونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر...
-
باران..............
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 12:42
پیش از این همه ابرها وآسمانهایت را به نماز بلند می خوانده ام ای باران، اما امروز دوستت نمی دارم دیگر! به از این نبود که بر گورستانها می باریدی تا بر زنده گان!؟ تو باریدی وبخت مرا به جانب شب راندی چرا که محبوبه ام تو را دوست نمی دارد. شب ها وروزهای بسیاری ست که چشم به راه او به درگاه نشسته ام، اما تو چنان عنان گسیخته...
-
انتظار
شنبه 4 آبانماه سال 1387 19:40
گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم , منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم , ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم , تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم !
-
پرسش
شنبه 4 آبانماه سال 1387 19:39
یکی می نویسد : اندوه تو از چیست ؟! سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟! برایش صادقانه می نویسم : برای آن که باید باشد و نیست ...
-
بی معرفت
شنبه 4 آبانماه سال 1387 19:17
گفتمش : همدم شبهایم کو ؟! ... تاری از زلف سیاهش را داد . گفتمش : بی تو چه می باید کرد ؟! ... عکس رخساره ی ماهش را داد . وقت رفتن همه را می بوسید , به من از دور نگاهش را داد . یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد ...
-
بازم دلم گرفته ..........
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 15:27
بازم دوباره دلم گرفته.. دوباره شعرم بوی غم گرفته.. کسی نفهمید غمم چی بوده.. دلیل یه عمر ماتمم چی بوده..
-
...............
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 15:25
نفس می کشم که زنده باشم... راه میرم که قدم زده باشم... صحبت می کنم که حرفی زده باشم... سفر میرم که جایی رفته باشم... می خندم که لبخند زده باشم... فریاد می زنم که تخلیه شده باشم... نگاه می کنم که دیده باشم... می نویسم که گفته باشم... به کدامین گناه آلوده ام که این گونه تقاص پس می دهم... هیچ دردی بدتر از بی هدف بودن...
-
دوس ندارم ........ دوس دارم
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 15:21
دوس ندارم بگم که دوستت دارم .. دوس دارم درک کنی که دوستت دارم ..
-
چشم انتظار
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 14:09
پس از مـــرگم بیا زیبا نگارم بیا آرام و تنــــــــــها بر مزارم سرت خم کن ببوس سنگ مزارم که من در زیر خاک چشم انتظارم
-
حبس
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 14:08
دوباره تو، دوباره من دوباره یک آغوش گرم دوباره اشک بی صدا صدای گریه های من دوباره جنگ بوسه ها شراب ناب لب تو دوباره یاد قصه ها نگاه ناباور تو دوباره لحظه های ناب نوازش گیسوی تو در یک سکوت پر صدا حرارت آغوش تو من و تو، شب و هوس طنین عشق پر نفس اگه حتی بین ما یه فاصله ست قدِ نفس نفس تو سینه حبس حبس
-
خیلی سخته
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 14:05
خیلی سخته اونکه میگفت،واسۀ چشات میمیره بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره خیلی سخته توی پاییز،با غریبی آشنا شی اما وقتیکه بهار شد،یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته که دلی رو،با نگات دزدیده باشی وسط راه اما از عشق،یه کمی ترسیده باشی خیلی سخته بری یک شب،واسه چیدن ستاره ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شده دوباره...
-
اشتباه می کردم
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 13:57
اشتباه می کردم ! گور عشق من و تو ماهها پیش کنده شده بود و من همه این روزها، ... چه خنده آور مشغول بزک کردن جنازه اش بودم