عشق واقعی

عشق واقعی

عشق واقعی

عشق واقعی

چگونه فراموشت کنم؟؟

 

چگونه فراموشت کنم تو را که سالها خیالم را در سایه ات می دیدم وطپش قلبت را حس می کردم وبه جستجوی یافتنت به درگاه پروردگارم دعا می کردم که خدایا پس کی او را خواهم یافت؟

چگونه فراموشت کنم تو را که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم برایم همه عشقها بیگانه شده اند و همه خاطرات مرده اند؟

دستم را به تو می دهم. قلبم را به تو می دهم. فکر م را به تو می دهم بازوانم را به تو می بخشم ونگاهم از آن توست شانه هایم را نپرس دیگر با من غریبه اندو تمامی لحظه ها تو را می خواهند و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند

چگونه فراموشت کنم تو را که قلم سبزم را به  تو  هدیه کردم که حتی نوشته هایت همرنگ نوشته هایم باشد؟ 

..برای تو می نویسم

برای تو می نویسم 

برای تو که نیستی

حتی در لحظه هایم حضور نداری

فقط همیشه در ذهنم آرام آرام پرسه می زنی

هنوز از یاد نبرده ام که ساعتها با هم به تماشای اشکهای مرغ عشق تنها می نشستیم

همیشه می ترسیدم تنها شوم

مثل همان مرغ عشق تنها

و تو رفتی و من تنها شدم

و حالا کسی حتی اشکهای مرا به تماشا نمی نشیند

تو نگاهت را از من دریغ کردی

همان برایم بس بود که زنده بمانم 

 

آخر راه ..........

غم دنیا روی دوش ام بود به ابروم خم نیومد

 

                    گذشت من یک دریا بود بخشش کم نیومد

 

 تحمل که مرامم شد. گرفتاری به نامم شد

 

                    توی این دنیای آشفته خدا شکرت کلامم شد

 

صبور بودم یک کوه پر غرور بودم

 

                       توی تاریکی و ظلمت یک روزنه پر از نور بودم

 

اگر دل را به کسی بستم دلم را هدیه کردم

 

                       بدی دیدم بخشیدم به بدبینی نه پیوستم

 

من از دنیا نترسیدم به عقده وغصه خندیدم

 

                    چرا که آخر راه را همیشه در کنارم دیدم ...