دوباره تو، دوباره من
دوباره یک آغوش گرم
دوباره اشک بی صدا
صدای گریه های من
دوباره جنگ بوسه ها
شراب ناب لب تو
دوباره یاد قصه ها
نگاه ناباور تو
دوباره لحظه های ناب
نوازش گیسوی تو
در یک سکوت پر صدا
حرارت آغوش تو
من و تو، شب و هوس
طنین عشق پر نفس
اگه حتی بین ما
یه فاصله ست قدِ نفس
نفس تو سینه حبس حبس
بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره
خیلی سخته توی پاییز،با غریبی آشنا شی
اما وقتیکه بهار شد،یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته که دلی رو،با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق،یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته بری یک شب،واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شده دوباره...
اشتباه می کردم
! گور عشق من و تو ماهها پیش کنده شده بود
و من همه این روزها،...
چه خنده آور مشغول بزک کردن جنازه اش بودم