گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم ,
منت عشق از نگاه پر شرابت می کشم ,
ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم ,
تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم !
یکی می نویسد : اندوه تو از چیست ؟!
سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟!
برایش صادقانه می نویسم :
برای آن که باید باشد و نیست ...
گفتمش : همدم شبهایم کو ؟! ... تاری از زلف سیاهش را داد .
گفتمش : بی تو چه می باید کرد ؟! ... عکس رخساره ی ماهش را داد .
وقت رفتن همه را می بوسید , به من از دور نگاهش را داد .
یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد ...